تصمیمات خدا

  شهسواری به دوستش گفت: بیا به کوهی که خدا آنجا زندگی می کند برویم. میخواهم ثابت کنم که او فقط بلد است به ما دستور بدهد، و هیچ کاری برای خلاص کردن ما از زیر بار مشقات نمی کند.

دیگری گفت: موافقم. اما من برای ثابت کردن ایمانم می آیم .

وقتی به قله رسید ند، شب شده بود. در تاریکی صدایی شنیدند: سنگهای اطرافتان را بار اسبانتان کنید وآنها را پایین ببرید.

شهسوار اولی گفت: می بینی؟ بعداز چنین صعودی، از ما می خواهد که بار سنگین تری را حمل کنیم. محال است که اطاعت کنم!

دیگری به دستور عمل کرد. وقتی به دامنه کوه رسید، هنگام طلوع بود و انوار خورشید، سنگهایی را که شهسوار مومن با خود آورده بود، روشن کرد. آنها خالص ترین الماس ها بودند...          

مرشد می گوید: تصمیمات خدا مرموزند، اما همواره به نفع ما هستند .

پائولو کوئیلو

داستان اولین چک گوگل

   وقتی لری پیج و سرگی برین که بنیانگذاران شرکت گوگل هستند، دموی موتور جستجوی گوگل رو تهیه کردن مثل هر کارآفرین دیگری به دنبال سرمایه بودند. و پروفسور آنها بهشون میگه که این شخص هیچ کس نیست جز اندی. اندی نصفه شب بهشون زنگ می زنه و لری و سرگی تنها چند ساعت بعد در یک صبحگاه روی مبل راحتی خانه اندی می شینن که ایده شون رو بگن و وقتی دمو رو می بینه میگه عجب ایده جالبی و صدهزار دلار چک میکشه به نام شرکت گوگل. جالبه بدونید که در اون لحظه، گوگل حتی به عنوان شرکت هم ثبت نشده بوده بعلاوه اینکه شرکت حساب بانکی نداشته که برن و پول رو نقد کنن! و این طوری بود که با این چک صدهزار دلاری داستان معروف ترین شرکت دنیا آغاز شد.
این داستان شیرین شاید یک رویا برای هر کارآفرین باشه که حتی وقتی شرکتش ثبت نشده، چکی به مبلغ هنگفت به نام شرکتش کشیده بشه اما چند نکته بسیار دارای اهمیت است. اول اینکه نقش یک راهنما و کانکشن که پروفسور مربوطه بوده که اندی رو معرفی کنه بسیار مهمه. شبکه انسانی که اطراف هر کارآفرین هست از مهمترین دلایل پیشرفت کار می تونه باشه چرا که خیلی سریع می تونه شخص رو به سرمایه گذار مناسب وصل کنه. دوم اینکه ایده گوگل بسیار منحصر به فرد بوده و بنیانگذارانش دموی خوبی ازش تهیه کرده بودن که به سرمایه گذار نشون بدن.طبیعتا اگر اندی سوالات پیچیده هم می پرسید باز بنیانگذاران گوگل می تونستن از پس جوابهاش بربیان چون حداقل روی تکنیک ایده کار کرده بودن. سوم اینکه سرمایه گذار این کاره بوده. اندی از سرمایه گذاران بسیار مشهور است و کارش رو خوب بلده و به قولی می تونه موفقیت یک ایده رو بو بکشه. لازم به ذکره که اندی از موسسان شرکت سان ماکروسیستمز هست که جای شکی دیگه باقی نمی گذاره. همه اینا دست به دست هم میده که لری و سرگی با قدرت جاپاشون رو سفت کنن.

حکایتی خواندنی از امام رضا علیه السلام

میلاد امام رضا (ع) مبارک باد.

این واقعه نشانی از تواضع امام دارد.

زمانی که امام رضا علیه السلام به عنوان ولیعهد در خراسان بود آشکار است که تا چه اندازه موقعیت سیاسی داشت. ایشان به عنوان جانشین خلیفه وقت شناخته می‌شدند و طبیعی بود که مردم سخت به آن حضرت احترام می‌گذاشتند...

اما همین امام بنا به روایتی که ابن شهر آشوب، نویسنده مشهور شیعه در قرن ششم به نقل از یعقوب بن اسحاق نوبختی روایت کرده است به گونه‌ای وارد حمام نیشابور شد که حاضران متوجه نشدند آن حضرت دارای چنان مقامی است. ابن شهر آشوب می‌نویسد: حضرت رضا علیه‌السلام وارد حمام شد. یکی از کسانی که حاضر بود ـ و ایشان را نمی‌شناخت ـ از آن حضرت خواست تا دلاکی او را کرده و به اصطلاح امروزه کیسه او را بکشد. حضرت درخواست او را پذیرفت و مشغول کار شد. برخی که امام را می‌شناختند، آن مرد را درباره امام رضا علیه السلام آگاه کردند و او مشغول عذرخواهی شد. با این حال امام به او آرامش داده و همچنان به دلاکی او مشغول بود.

منبع:

مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص412.

 

 

اظهار شوق

روی تـو کس ندید و هزارت رقیب هست

در پـرده‌ای هنـوز و صـدت عندلیـب هسـت

 

مُـردیـم از فـراق تـو ای عیـسـیِ زمـان

آیا زخـوانِ وصـل تو ما را نصیب هست؟

 

هرجا روم از توکه ـ دور از تو کس مباد ـ

لیکــن امیـدِ وصل تو ام عنقریب هسـت

 

دوری زخدمت تو زنقصانِ شوق ماست

دردا که درد نیست و گرنه طبیب ‌هست

 

اظهار شوق‌ این‌ همه‌ از «فیض» هرزه ‌نیست

هم قصة غریب و حدیث عجیب هست

 

ملامحسن فیض کاشانی